دلیلی در این قسمت قابل ذکر است که آیا توحید و دیگر معارف امیرالمؤمنین(ع) با ما یکسان است یا آنکه فرق دارد؟ یا در این فهم عامیانه است؟ «کسانیکه منکر این معانی عرفانی هستند و به فهم عرفی تکیه میکنند، راجع به فقه عجیب است. که مباحثه دقیقی هم تشکیل میدهند.3 »
امام خمینی در ادامه چهل حدیث، درحدیث 38 که میفرمایند: همانا خداوند آدم را به صورت خود آفرید و شرحی از امام محمد باقر(ع) که عجیب و جالب است ذکر میکنند: «آن صورتی است که تازه آفریده شده ، برگزید خدا آنرا و اختیار فرمود آنرا بر سایر صورتهای مختلفه، پس نسبت داد آنرا بسوی خودش، چنانکه کعبه و روح را هم به سوی خود نسبت داد سپس فرمود خانه من و دمیدم در آن از روح خود. 4 »
اینجا آدم مظهر تام الهی و اسم اعظم حق تعالی است و این آدم انسان کامل است که مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم است.5 و خدا از علم خود به او آموخت و علم آدم الاسماء کلّها و وقتــی خــداونـد میفرماید: انا عرضنا الامانات علی السموات و الارض. ایشان مینویسند: « این امانت در مشرب اهل عرفان همان ولایت مطلقه است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست، و وقتی امام باقر(ع) میفرمایند: نحن وجه الله یعنی ما صورت خدائیم.دیگر شبهای باقی نمی ماند.»
و وقتی در دعای ندبه میفرمایند: این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء؟ این السبب المتصل بین اهل الارض و السماء ؟ کجاست آن صورت خدا که دوستانش به آن روی کنند؟ کجاست آن رشته پیوند و پیوسته میان اهل زمین و آسمان. و در زیارت جامعه کبیره که فرموده: و المثل الاعلی این مثلیت همان وجه الله است که همانا خلق الله آدم علی صورته است.
در شرح این مَثَل، امام خمینی میفرمایند آن مثل شبیه نیست ( که لیس کمثله شی) بلکه آیت و علامت است. در ادامه ایشان میفرمایند «هر کس» به اندازه وعاء وجودی خود، این آیت را باید بشناسد.» البته آنها به قدر خود آیت و علامت الهی هستند. در ادامه مینویسند: «ما سرگشتگان دیار جهالت و متحیرین درتیه ضلالت و سرگرمیهائی که به خودی و خود پرستی که در این ظلمتکده ملک و طبیعت آمدیم و چشم بصیرت نگشودیم و جمال زیبای تو را در مرآتی خرد و کلان ندیدیم و ظهور نور تو را در اقطار سماوات و ارضین خفاش صفت مشاهده ننمودیم و با چشم کــور و قلب مهجــور روزگار به سر بردیم و عمری را به نادانی و غفلت نفس شمردیم ، اگر لطف بی پایان و رحمت تو مددی نکند و سوزی در قلب و جذبهای در دل نیفکند و روحیه حاصل نیاید، در این تحیر تا ابد بمانیم.6 » بار الها، تفضلی فرما و دستگیری نما و ما را به انوار جمال و جلال خود هدایت فرما، و قلوب ما را به ضیاء اسماء و صفات روشن و منور فرما. و بعد توضیح میدهند که این اسماء و صفات الهی، همان انسانهای کامل هستند.
منشاء عرفان اسلامی:
امام خمینی(ره) در کتاب آداب الصلوه منشــاء و خمیر مایه عرفان اسلامی را قرآن و حدیث میدانند نه حکمت و فلسفه یونان.
«هرکس رجوع کند به معارفی که در ادیان بزرگ عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف، در شناخت مبدأ و معاد که در دین حنیف اسلام و نزد حکما و عرفای شامخ این ملت است، درست تصدیق میکند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبی ختمی مرتبت و اهــل بیت او علیهم السلام است کــه از ســرچشمــه نور قرآن استفاده نموده اند. آن وقت میفهمد که حکمت و عرفان اسلامی از یونان نیست و شباهتی بدان ندارد.7»
امام خمینی پاسخ کسانی را که عرفان و تصوف را جعلی و خارجی میدانند و آنها را یک فرقه ساختگی میخوانند، اینگونه میدهد: «عرفای ما کسانی هستند که از نور قرآن بهره مندند.»
در بخش دیگری از همین کتاب میفرمایند: «یک طایفه از ما بکلّی مقامات را منکر و اهل آنرا به خطا و باطل و عاطل دانند، و کسیکه ذکری از آنها ( اهل الله همان عرفای شامخ) کند یا دعوتی به مقامات آنها کند، او را بافنده و دعوت او را شطح محسوب دارند. 8 » این دسته از مردم را امید نیست کــه بتــوان متنبّه بـه نقص و عیب خویش کرد و از خواب گران بیدار کرد. انک لاتهدی من احببت و ما انت بمسمع من فی القبور ای پیامبر تو کسی را که بخواهی نمی توانی هدایت کنی و تو نمی توانی کسی را که در قبرستان شهوت مــدفــون کرده ایم هدایت کنی. در ادامه امام خمینی حتی خود را از سر تواضع جزء این گروه میآورند و عرض میکنند:
« آری آنهایی که چون نویسندة بیچاره از همه جا بی خبر دلشان زنده به حیات معرفت و محبّت الهیه نیست. مردگانی اند که غلاف بدن قبور پوسیده آنهاست. و این غبار تن و تنگنای بدن مُظلم، آنها را از همه عوالم نور و نور علی نور محجوب نموده که: و من لم یجعل الله له نوراً فماله من نور و خدا برای او نوری برای هدایتشان قرار نداده است و او را نوری نخواهد بود.10»